دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا
مهریههای عجیب و غریب بارها سوژه خبرها شده است، از هزار کیلو بار مگس گرفته تا قلب و دست و پای آقای داماد؛ اما این بار مهریه عجیبی خبرساز شده است که نقلش مثل نمونههای قبلی اسباب خنده را فراهم نمیکند، بلکه تاثیرگذار و آموزنده محسوب میشود. تخصصی قلب و عروق دانشگاه تهران در نهایت سادگی با همسرش اسماعیل توکلی سی ویک ساله که او نیز دانشجوی سال سوم تخصصی داخلی دانشگاه شهید بهشتی است با مهریه تکفل پنج یتیم به مدت 14 سال پیمان زناشویی بسته است.
ماه مبارک رمضان به اجرا گذاشته شود.
است: همیشه دوست داشتم مهریه ام چیزی باشد که هم دنیای مرا بسازد و هم آخرتم را آباد کند از این رو به نیت 14 معصوم به مدت 14 سال و به نیت پنج تن تکفل و سرپرستی پنج یتیم را جزو مهریه ام قرار دادم.
کامل از داماد بگیری فقط می تواند یک دلخوشی زودگذر برای این دنیا باشد، اما من دوست داشتم مهریه ام ماندگار باشد و دنیا و آخرت مرا تامین کند. دریافت کرده ام و همسرم شیرینی لذت پرداخت مهریه مرا می چشد برای هر دوی ما باقیات صالحاتی ایجاد شده که باعث خیر هر دوی ماست و ما می توانیم بهشت دنیوی و اخروی را در کنار هم بسازیم و مسیر کمال و سعادت را با یکدیگر طی کنیم.
صحبت هایی که با هم داشتیم مشخص شد که خط مشی ما بسیار شبیه هم است و از آنجایی که از قبل دوست داشتم چنین کاری را انجام دهم این موضوع را به عنوان مهریه لحاظ کردیم و در صورتی که وسع مالی ما بهتر شود تعداد را افزایش خواهیم داد. نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 11:49 :: نويسنده : احسان
درباره وبلاگ این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت... موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|